نگاهی به اجرای دو نمایش کمدی در شهرهای شهسوار و رامسر

یادداشتی بر دو نمایش کمدی «بیمار قلابی» و «مشت وانگشت»
ارس آذریان؛ ارسطو از کمدی چنین تعریفی دارد: کمدی تقلید و محاکاتی است از اطوار و اخلاق زشت نه این که توصیف و تقلیدِ بدترین صفات انسان باشد بلکه فقط تقلید و توصیف اعمال و اطوار شرمآوری است که موجب ریشخند و استهزاء میشود. آن چه موجب ریشخند و استهزاء میشود امری است که در آن عیب و زشتی هست اما آزار و گزندی از آن - عیب و زشتی- به کسی نمیرسد.
کمدی که به زبان یونانی kōmōidía یکی از انواع نمایشی است و معادل فارسی این کلمه، به معنی نمایش خنده دار یا شادی آورا یا تَرَبنامه یا سور است. به ظاهر هدف کمدی خنداندن است اما در واقع مسائل جدی در پوشش شوخی نمود می یابند. در کمدی شخصیت قهرمان و شکستهایش بیشتر جنبه شادیآور و عمدتاً سرگرمی دارد و معمولاً بیننده به آن توجه جدی نشان نمی دهد. تماشاگران با خیالی آسوده میدانند که معمولا رخداد عظیمی صورت نخواهد گرفت و کاراکترهای کمدی که افرادی از سطح متوسط ویا پایین جامعه هستند در طول نمایش مرتکب اشتباهات یا رفتارهایی میشوند که تماشاگران، به خطا بودن آنها اشراف کامل دارند. و اتفاقا به دلیل سطح آگاهی مخاطب از قهرمان در مواجه با مسایل و رخدادها است که همین امر موجب خنده می شود.
عموما کمدی را به دو دسته ، کمدی سطحی (سبک و سطح پایین) و کمدی متعالی (ناب و سطح بالا)» تقسیم میکنند. در کمدیهای متعالی که کمدیهایی ظریف و گزنده هستند ، روشنفکران و منتقدان را هم به خنده وا میدارند و خنده مخاطب ازسرتفکر و خِرد است. و کمدیهای سطحی آنهایی هستند که بر پایه جوک و لافزدن بنا شدهاند و گاهی شوخیهای بیادبانه، مبتذل و زننده دارند. همچنین این نوع کمدی، شامل شوخیهای فیزیکی هم میشود و هدفشان صرفا سرگرمی و خنداندن است. عدهای دیگر کمدی را به دستههای دیگری تقسیم میکنند.
- کمدی رفتار (آداب)
این نوع کمدی برای اولین بار در انگلستان و توسط شکسپیر نوشته شد. موضوع اصلی این نوع کمدی، رفتارها، روابط و دسیسههایی است که اشرافزادگان دارند و شخصیتهای اصلی معمولا افراد مرفهی هستند که چندان به اخلاقیات پایبند نیستند. بیتوجهی و حتی به سخره گرفتن سنتهای کهن و قوانین اجتماعی از جمله مواردی است که از مخاطب خنده میگیرد. همچنین حاضرجوابی، نکتهسنجی و تکهپرانی شخصیتها هم عامل خنده دراین نوع کمدی است .معمولا این مکالمات خندهدار بین شخصیتهایی ردوبدل میشود که درعین بلاهت ، دوست دارند دانا و حکیم بهنظر بیایند. توجه به شایعات، طمع، ریاکاری و تظاهر از موضوعات رایج کمدی رفتار است. کمدی رفتار بیشتر بر مکالمه و گفتگوی شخصیتها استوار است و شوخیهای فیزیکی جایی در آن ندارند. این گفتگوها گاهی به مرز ابتذال نزدیک میشود. شخصیتهای داستان هم اکثرا کلیشهای و تیپ هستند. نمایشنامه «هیاهوی بسیار برای هیچ» از شکسپیر نمونه موفقی از این نوع کمدی است.
۲ - کمدی احساسی (عاطفی)
نگارش این نوع کمدی از اوایل قرن هجدهم میلادی و در انگلستان آغاز شد. در واقع این نوع کمدی، واکنشی به کمدی رفتار بود که سنتها و هنجارهای اکثریت جامعه را به سخره گرفته بود. تمرکز کمدی عاطفی بر روی طبقه متوسط و مشکلات و گرفتاریهایشان بود و احساسات مخاطبان را برمیانگیخت. بنابراین بیشتر از این که بخنداند، میگریاند و درحقیقت، نه کمدی بود و نه تراژدی. ازآنجا که قشر متوسط معمولا جامعه آماری بزرگتری نسبت به قشر ثروتمند و فقیر دارند، افراد بیشتری با آن همذاتپنداری میکردند. این نوع کمدی، بر خلاف کمدی رفتار، بسیار اخلاقگرا بود و فضایل اخلاقی را بر رذایل اخلاقی ارجحیت میداد. قهرمان نمایش معمولا فردی با اخلاق، مهربان، دلسوز و شریف بود که دچار رنج و مشقت شده بود. اشتباهات و حماقتهای او مورد پذیرش و حتی ستایش مخاطب قرار میگرفت و ضعفهایش دستمایه تمسخر او نمیشد. اما در نهایت، مانند همه کمدیها، پایان خوشی برایش رقم میخورد. پایان خوش یکی از مواردی است که کمدی احساسی را از تراژدی متمایز میکندSentimental Comedy | Definition and Characteristics)--What is Comedy of Manners ترجمه الهه ایزدی)
همچنین زیرشاخه ها (دیتیل ) متنوع تری را درمجموعه کمدی ها شاهد هستیم که امروزدرمبحث ژانر شناسی به کارمی رود
۱ - کمدی اسلپ استیک یا بزن و بکوب:کمدی اسلپ استیک، شامل طنزهای فیزیکی است.
۲ - کمدی تلخ یا سیاه: این زیر ژانر که به عنوان کمدی سیاه شناخته می شود، بر عدم تطابق عناصِر کمدی و موضوعات سهمگین مانند جنگ، مرگ و جنایت تمرکز دارد.
۳- طنز های مبتنی بر خودتحقیری: طنز خود تحقیر کننده، بر عیب و ایراد های یک شخصیت یا اجراگر کمدی تمرکز دارد.
۴ - کمدی رمانتیک یا عاشقانه: این ژانر کمدی، مضمون عشق رمانتیک را با طنز ترکیب می کند. ویلیام شکسپیر کمدی رمانتیک های بسیار تاثیرگذاری مانند تاجر ونیزی و شب دوازدهم نوشته است.
۵ - کمدی فاخر: این شکل کمدی فاخر و اندیشمندانه در آثاری مانند اهمیت ارنست بودن اثر اسکار وایلد استفاده شده است. این سبک گاهی اوقات به عنوان کمدی رفتارها یا کمدی آداب هم شناخته می شود، کمدی آداب معمولاً از شوخ طبعی طنز در بافت جوامع طبقه بالا استفاده می کند.
۶- کمدی موقعیت: در کمدیهای موقعیت محور، طنز از دل روابط و پویایی بین گروهی از شخصیتها در یک محیط ثابت ایجاد
می شود .
- پارودی : در آثار پارودی یا نقیضه ، از طریق اغراق و تقلید، آثار موجود را مسخره می کنند.
۸- کمدی سورئال : این شکل از کمدی بر موقعیت های پوچی تمرکز دارد که منطق و عقل را به چالش می کشند.
۹- تراژیکمدی : تراژی کمدی، عناصر کمدی را با موضوعات جدی ترکیب می کند تا جنبه های مختلف تجربه انسانی را واکاوی کند.
۱۰- فارس : داستان های فارس، حول محور شخصیتهای اغراقآمیزی هستند که با موقعیتهای غیرمحتمل ناشی از ارتباط اشتباه یا هویت اشتباه سروکار دارند.
۱۱- کمدی بازی با کلمات یا استوفان : اجراگران از این سبک کمدی و بازی با کلمات خنده آور برای سرگرم کردن و خنداندن مخاطبان استفاده می کنند . نمونههایی از بازی با کلمات عبارتند از حرف های دوپهلو، واژه آرایی و قافیه.
12- کمدی مشاهده ای : اجراگران این سبک از کمدی مشاهده ای، برای جلب توجه از طنزهای نادیده گرفته شده درزندگی روزمره استفاده می کنند.
با این توصیفات آنچه که این شیوه نمایشی به دنبال آن است ارائه طنز یاIrony می باشد که به مدد آن مخاطب، جهان پیرامون را با عینک تفکروبا چاشنی مطایبه بنگرد . حال با گذر از این اوصاف به تاریخ 26 فروردین تا 16 اردیبهشت نمایش بیمار قلابی به کارگردانی نعیم صالحی براساس نمایشنامه ای به همین نام از کارلو گلدونی Carlo Goldoni نمایشنامهنویس مشهور ایتالیایی در شهسوار و نمایش انگشت و مشت به نویسندگی وکارگردانی رامین شیخ کاظمی از18 تا 26 اردیبهشت ماه در رامسر را شاهد بوده ایم که به هرکدام از این نمایش ها اشاراتی خواهم داشت.
در قرون گذشته دو کشور اروپایی در رشد و اعتلای نمایشنامه های کمدی نقش بسزایی داشته اند که می توانم به فرانسه و ایتالیا اشاره کنم . در فرانسه با رواج کمدی فرانسس و ظهور نمایشنامه نویسان بزرگی همچون، ژان پابتیست پولکن یا همان مولیر- سیرانو دو برژراک - فلوران کرستین ، آثارماندگاری را به هنر نمایش کمدی ارائه کردند و در ایتالیا که ریشه نمایش بسیار کهن تر است و با توجه به اینکه ایتالیایی ها ذاتا مردمانی بسیار خوشگذران و شادی هستند گسترش کمدی ایتالیا قصه ای بس پرآب وچشم دارد که فرصت بسط و توصیفش فعلا دراین مقال نیست. ونویسندگان شهیری چون ماکیاولی - متئو باندلو(او اسقف دومینیکن بود واغلب در نمایشنامه هایش به استحضاء کلیسای زمان خود میپرداخت ) – آریو ستتو- کارلو گلدونی و... که آثارکمدی فراوانی را در تئاتر ایتالیا یه جای گذاشتند.
نوعی کمدی سنتی در ایتالیا رایج بود که به کمدیا دلارته commedia dell arte مشهور بود که برخی از نویسندگان یاد شده به سبک وشیوه آن می نوشتند. هدف این کمدیها در ایتالیا به طور کلی این بود که واقعیت اطراف خود را از فیلتر کمیک بگذرانند و سپس آن را به مخاطبانشان منتقل کنند که معمولا مسایل اجتماعی ویا فرازونشیب های عاشقانه و جنسیتی بود که در تئاترهای ایتالیا در قرن 16 تا 18رواج شگرفی داشت. در فرم وشکل دیالوگ کمدیهای ایتالیایی ، بازیهای زیادی با کلمات وجود دارد که مخاطب از استماع آن با زبان ایتالیایی لذت میبرد. بده بستان هایی با ضرباهنگ بالا کمدی ایتالیایی حیاتی است . ضمنا، احساس گرایی از ویژگیهای دیگراین نوع کمدی است. اگرچه سطح اقتصادی و گرید اجتماعی افراد این داستانها بسیار پایین است اما شخصیتهای اصلی، تلاش زیادی برای زندگی کردن، عاشق شدن و برنده شدن دارند ودرکنار این موارد، نشان دادن زمین خوردن آنها به عنوان یک انسان دست و پا چلفتی هم اتفاقی است که موجب خنده مخاطب میشود. کمدی دل آرته ، آش هزار جوشی از حاضر جوابی، شعبده بازی، آکروبات، رقص و تقلید بودکه بازیگران درحرکات و حالات بدنی اغراق میکردند تا تماشاگران از زبان بدن آنها منظورشان را دریابند. این گونه از شادینامه ها معمولا توسط هنرمندان ورزیده سخنوری که به پانتومیم و بداههپردازی- improvisation -آشنا بودند وتوانایی فراوانی برای کارهای آکروبات و ژانگولر داشتند، که توسط بازیگران دوره گرد، شهر به شهر اجرا میشد.
کارلو گولدونی ۱۷۰۷–۱۷۹۳ نمایشنامهنویس مشهور ایتالیایی است که او را یکی از بزرگ ترین نمایشنامه نویسان اروپا وایتالیا به شمار میآورند. وآثارش درزمره بهترین و محبوبترین کمدیهای جهان قرار دارد که مشهورترین شان کمدی – یک نوکر دو ارباب - است. بزرگ ترین تاثیرکارلوگولدونی برتئاترایتالیا اصلاح کمدیا دلارته بود.کمدی های او اغلب کمدی موقعیت، کمدی شخصیت و کمدی خلقیات بود و دراین مسیر آثاری چون بیمار قلابی، تاجر ورشکسته، زن خوب، قهوهخانه ، دعواهای کیوتزا ، بادبزن و... را به رشته تحریر در آورد.
نعیم صالحی کارگردان تحصیل کرده و فعال شهرشهسوار نمایشنامه بیمارقلابی که یکی از متون کارلو گلدونی که نماینده ای از تئاترکمدیا دلارته ایتالیا است را با همیاری جمعی از هنرمندان تئاتر این شهر، به روی صحنه برد. نمایشی که درآن مخاطب با نیرنگ ها ودسیسه های پزشکان پول پرست و جاه طلب روبرو می شود(شبیه همان ضرب المثل ایرانی معروف که طبیبی فریبکار، بیماری در حال احتضار را معاینه می کند وبرای اینکه بگوید چرا آن شخص مریض شده است، چون آن دور واطراف پوست وتخم خربزه دیده بود ، اعلام می کند که بیمار- خر- خورده است) و دراین میان قصه عاشقانه ای نیزدرتاروپود نمایش مطرح و به فرجام می رسد. نمایش از طراحی صحنه و دکورنسبتا خوبی برخوردار بود اما می توانست کاربردی تر باشد (به عنوان نمونه پیشنهادی ، هر پارت آن می توانست جایگاه هر کدام از شخصیت های نمایش باشند که همچون عروسک های ماسک دار، دلارته ایتالیایی از جایشان بیرون می آمدند و اجرای نقش می کردند). نمایشی سراسر تیپ از نقش های معروف این گونه ایتالیایی ، همچون نقش پانتالونه پیرمرد ثروتمندی که اغلب خسیس و لجباز است . هرچند که بازیگران نمایش فوق از سَلَف اصلی ایتالیایی خود ماسک ها را به عاریت نگرفته بودند، اما وضعیت نقش های تیپیکال بازیگران کاملا مشهود بود. تیپیکال بودن این نمایش ،اشکال محسوب نمی شود چرا که ذات کمدیا دلارته، تیپ بودن است اما برخی از بازیگران نتوانستند آن وضعیت را درصحنه به خوبی بروز دهند چراکه پیدا کردن تیپ با، ادای آن را درآوردن ، فرق دارد. در تیپ سازی ، بازیگر به دنبال گل درشت کردن برخی از ویژگیهای فیزیکی، لحنی، شغلی، و... است. هرچند که بازی بسیار خوب و فرو رفته در تیپی را از منصور خاکساری دیدم ، لیکن سایر عزیزان بازیگر نتوانستند در حدود نقش پانتالونه ، خود را به نمایش بگذارند که این نقص را درراهنمایی بازیگران و کارگردانی اثر دیدم. احتمالا زمان کافی برای تمرین بیشتر بازیگران و ارائه دستورات کارگردان ، در نظر گرفته نشد وگرنه از مدیر هنری این نمایش کارایی بیشتری را سراغ دارم. از آنجایی که بر اساس تعاریف کمدی دلارته ،این نمایش ، و بر اساس تقسیم بندی های آمده درمقدمه این یادداشت ، جزئی از شیوه های اجرایی اسلیپ استیک،فارس وپارودی را در خود داراست، اما این زد وخوردهای با نمک دراجرای نمایش ، مثل کتک کاری دوستانه بازیگران خانم و یا سیلی های مداوم به گوش یکی از پزشکان ودستیاران وچک ولقد های موجود در نمایش ، بیشتر به کلوپ های دعوا-فایت کلاپ- شبیه شده بود.هرچند که این نمایش ها با داشتن این عناصِر می توانند در جذب مخاطب عام بسیار کمک کنند، اما جا نمایی این ترفندها درنقطه صحیح می توانست برجذابیت اثر بیفزاید. همچنین این امکان بود تا در بازنویسی نمایش برخی از معضلات روز جامعه ، بلاخص شهروندان شهر شهسوار در دل نمایش جای داده می شد تا با بهره گیری از فاکتورهای اقلیمی و فرهنگی، تا لذتش برای مخاطبین عمومی و علاقه مند به تئاتر بدنه بیشتر باشد.با این اوصاف نمایش بیمار قلابی را با توجه به نکات یاد شده قابل قبول دیدم اما از کارگردان و بازیگران علاقه مند وهمیشه همراه نعیم صالحی توقع بیشتری داشتم.
و اما نمایش انگشت و مشت . نمایشی به سرپرستی جواد صارمی وتهیه کنندگی سعید سید زاده و نویسندگی وکارگردانی رامین شیخ کاظمی که تئاتر هم خوانده و من اولین باری بود که او را در مقام کارگردان می دیدم. نمایشی که به شیوه سیاه بازی به روی صحنه رفت. شیوه ای که در ایران سبقه زیادی دارد و مجموعه نمایش انگشت ومشت این اجرا را به بزرگ مرد سیاه بازی ایران شادروان سعدی افشار تقدیم کرده اند. سیاه بازی نمایش ملی ایرانیست.این نوع نمایش متعلق به عوام جامعه بوده و در ابتدا در دوره همی ها و نشست های فامیل به اجرا در می آمد .
اینگونه درآغاز در خانه ها و محافل خصوصی و فقط در مراسم خاص اجرا می شد ودرچند دهه اخیر توسط مهدی مصری ، ذبیح ا... ناصری ، سعدی افشار ، عطا صفرپور ، مجید افشار ، جواد انصافی به اجرای عموم در آمد.(نمایش های ایرانی- صادق عاشور پور)
بدیهی است سیاه بازی در دهه های 40 و50 شمسی توسط جمع کثیری از هنرمندان که نام برخی از آنان در بالا ذکر شد در صحنه های نمایش کشور بسط وگسترش یافت اما سیاه بازی از کجا آمده است؟
روایاتی ابراز می دارند که شخصیت سیاه از بازمانده های اقوام تیره رنگ ما قبل آریایی است که این صحیح نیست اما محتمل است که در دوره خلافت حکمرانان مسلمان ، درآمد وشدی که تجارخارجی، خاور دور و میانه وگماشتن بردگان و سیاهان چون نوکر وکنیز در میان کارکنانشان ویا با داشتن کارگران و امربران زنگباری ویا حضور پرتقالی ها در جنوب ایران و یا مهاجرت کولی های هندی در پیش از اسلام که در سراسر ایران وارد شده اند(همچون چیپسی ها در قرناطه و اندلس واسپانیا) این رنگ نژادی چون ساکنین این کهن دیار جای گرفته باشند و برای شادی خود و اربابانشان به دلیل نوع شیوه متفاوت گویش ولهجه ، جذابیت نمایشی را از خود به یادگار گذاشته باشند.
اینگونه نمایشی ریشه در دوره صفویه دارد اما از سال1295شمسی در ایران توسعه یافت. سیاه بازی، شباهت زیادی به کمدیا دلارته ایتالیایی دارد و همینطور به بعضی از نمایش واره های اروپایی به نام – وارییته – که با تکنیک بداهه سازی و حرکات موزون اجرا می شد (ادبیات نمایشی در ایران – جمشید ملک پور)
همچنین محقق صاحب قلم ایرانی بهرام بیضایی درباره گسترش نقش سیاه در نمایش های ایرانی بر اساس منابع واسناد به دست آمده اش می گوید که سیاه بازی از نمایش های رو حوضی وتخته حوضی در عروسی ها بسط یافت و حتما اجرا کنندگان تخت حوضی نمی دانستند که شخصیت های این نمایش از اسطوره کهن باروری می آیند .که عروسی ها نمود های آن بوده اند و حضور سیاه در آن نمایش کوچکترین ربطی به نژاد پرستی ندارد. معمولا نمایش رو حوضی چند شخصیت اصلی داشت که شامل حاجی یا ارباب- غلام سیاه با نام هایی چون مبارک، سلیمان، فیروز، الماس و... و پسری تنگ دست وگرفتار و دختری جوان که به او علاقه مند بود را شامل می شد. همچنین در این کهن ترین نمایش های رقصی ایرانی، وقتی که سال نو شروع می شد،کسانی با مالیدن دوده و آرد بر چهره خود ، دهل زنان و با شِکن به تن دادن(رقصیدن) به میان مردم می آمدند و شادی هدیه می دادند و میوه ونان ونبات هدیه می گرفتند.
سیاه نماینده مردم ستمدیده است و او و همراهانش درگروه ها و دسته های تقلید چی- از شرایط اجتماعی و اقتصادی و علمکرد حاکمان ، سیاسیون، ثروتمندان و محتکران و مختلسان انتقاد می کنند و آنان را به باد سُخره می گیرند.
سیاه بازی یکی از انواع نمایش های شادی آور است که درآن از زبان سیاه که کاراکتری خاص تلقی می شود، با رویکردی انتقادی وطنز آمیز موضوعات اجتماعی، عاطفی و حتی تاریخی را مورد توجه قرار می دهد... بازی مقلدان، مبالغه آمیز و از واقع گرایی به دور بود اما مردم با شخصیت های آن ارتباط بر قرار می کردند چرا که این شخصیت ها، برآمده از زندگی روزمره همین مردم هستند.(نمایش در ایران – بهرام بیضایی)
نویسندگان منظوم و منثور آن در دنیا بی همتا ست و واژگان بسیاری برای گفت وشنود واستخدام کلماتی در جهت بیان احساسات وقلیان آن همچون شوخی ها، شکوه و داد و... در خود دارد ، طنز و مطایبه ایرانی در حوزه نمایش هم از آن بهره بسیار برد. و با توجه به تقسیم بندی یاد شده نمایش های سیاه بازی در حیطه نمایش های استوفان قرار می گیرد که هم کمدی احساسی(عاطفی) وهم کمدی رفتار(آداب) است و خالقان آن با بهره مندی از شوخی های کلامی و متلکها و زخم زبان ها و قرار گرفتن تیپ های نمایشی در موقعیت های گاز انبری دیالوگ ها ، خنده را از مخاطبان خود می گیرند. این شرایط در نمایشنامه انگشت ومشت به نویسندگی و کارگردانی رامین شیخ کاظمی نمود یافته است. لذا با توجه به اینکه نویسنده این نمایش ایده اصلی را از همان ادبیات غنی فارسی بدست آورده که شعار و تگ لاین نمایش نیز است ، با اقتباس از یکی از ابیات شاعر شیرین سخن، رودکی که می گوید _ انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت – اقدام به تحریر متن این نمایش نموده است. بدیهی است که ادبیات پارسی سرشار از این پند ها و اندرزهاست که هر چقدر نویسندگان از آن بهره بگیرند باز هم کم است واین اقیانوس بی انتهای فرهنگ ایرانی و فارسی مطالب فراوانی برای اقتباس در خود دارد. نویسنده نمایشنامه انگشت و مشت توانسته است با رعایت اصول نمایشنامه نویسی های ایرانی و رعایت الگوها و فاکتور های نمایشنامه های شادی آور ملی اثری قابل بحثی را ارائه نماید. این نمایشنامه دارای ریتمی تند و دیالوگ هایی با ضرباهنگ بالا و پینگ پنگی است و به لحاظ تحریر، صفحات زیادی را در متن نوشتاری به خود اختصاص داده است. نمایشنامه دارای طرح داستانی هرچند نخ نما شده وآشناست، اما به لحاظ فنی تا حدود زیادی صحیح و درست است. و مانند بسیاری از کلیشه های موجود در تئاتر بدنه ایرانی، به موضوعاتی چون عشق وعاشقی و مرد پولدار و بی عار و عاشق فقیر و بیکار ، می پردازد. از خصوصیات مثبت نمایشنامه آن است که با اینکه قصه به لحاظ تاریخی در عصر قجری وامثالهم رخ می دهد اما نویسنده با زیرکی برخی از مصائب روز جامعه را در اقصای متن نمایشی جای داده است و انطباق آن در ذهن تماشاگران خود سبب شیرینی بیشتر نمایش شده است. هرچند که پس از آن همه فراز و نشیب ، درکل نمایش ، فرجام نهایی درصحنه آخرخیلی به سرعت و بدون تعلیق وسوسپانس صورت می گیرد که این امر از جذابیت گره گشایی آن کاست و نتوانست پس از آن همه اوج و فرود به لحاظ نمایشی پایان بندی فنی و دراماتیکی را داشته باشد اما از سایر اصول و قوائد درست بهره گرفته است. طراحی صحنه نمایش موجز و در خدمت کار بود و رنگ و بافت خوبی را در کنار طراحی لباس ها بوجود آورده بود و مخاطب سفری زمانی به دوره ای که نویسنده مد نظر داشت، را بخوبی احساس می کرد. از نکات مثبت دیگر، موسیقی نمایش بود که البته در بعضی جا ها همچون مقدمه و اواسط کار که کمی طولانی شده بود به لحاظ تونالیته و همگرایی به پیشبرد احساسی نمایش کمک می کرد. بازی های بازیگران را خوب ارزیابی می کنم . به خصوص بازی نقش سیاه نمایش که هم بر دیالوگ ها و هم بر بدن کاملا مسلط بود. در مجموع نمایش از نظر اینجانب نمره قابل قبولی به خود اختصاص می دهد. و امیدوارم که این گروه نمایشی با توجه به کم لطفی ها و کمی حمایتهای لازم از سوی برخی دستگاه های اداری(به هر دلیل)، بتوانند در آینده آثار بهتری را به روی صحنه ببرند. با توجه به اینکه در سالهای اخیر بر تعداد جوانان علاقه مند و همینطور تحصیلکرده تئاتر ، در این شهر فزونی یافته ، امیدوارم این عزیزان درکنارجمع پیشکسوت و مو سپید تئاتر ، نمایش های خوبی را در سبد کالاهای فرهنگی شهروندان رامسری بگذارند. جای خالی نمایش های موفق طنز وکمدی که به لحاظ فنی و محتوایی برای مخاطبینش -آورد -داشته باشد در غرب مازندران بسیار کم است و امیدوارم هنرمندان فعال این ناحیه جدیت بیشتری در این زمینه داشته باشند.این جریده را با فرموده استاد معاصر تئاتر ایران به پایان می برم- درسرزمینی که لحظه های شاد زندگی اکثریتش انگشت شمار است، نمایش مضحک اگر هم هست،عقده دار است (نمایش در ایران-بهرام بیضایی)
برای هر دو گروه نمایشی در رامسر و شهسوار آرزوی بهروزی دارم. چراغ صحنه تان هماره پر فروغ باد.