در حال بارگذاری ...

«مونولوگ o+» قصه زمانه سرزمین چاک چاکی است

افشین آذریان؛ نمایش «مونولوگ o+» را در آمفی تئاتر تک سویه فرهنگسرای شهرستان نوشهر دیدم که به مناسبتش شمه‌ای از نقاط توجه خود به این اثر نمایشی را با خوانندگان این مرقومه به اشتراک می‌گذارم.

ابتدا بایداز خودمان بپرسیم که نمایش چیست و به چه کار می آید؟چرا نمایش می دهیم که به سبب آن می کوشیم بیننده به فحوای (جان.مضمون.محتوا.معنا) اثر دست یابد؟

به فرموده دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی محقق صاحب نام هنرهای نمایشی: نخستین وظیفه هنر نمایش سرگرم سازیست .اما به چه بهایی؟

خواستگاه نمایش سرگرمیست؟ و یا امر دیگری درآن مُستَتَر است؟ بی گمان آنچه استاد دراین باب فرمودند سهل انگارانه نبوده و نیست.نمایش می کوشد مخاطب را برانگیزاند. در او شوری به پا سازد و در پَسَش شعور را به کارگمارد. پس نمایش کوشنده مشاعر است.اما به واسطه جذابیت در دیدار وشنیدار و تلاش برای قَلَیان احساس،سرگرمی ساز نیز هست و ایراد برآن نتوان گرفت.مضامینش انسانیست و جز این نیست و نمی تواند باشد. پس نمایش جنبه فراتری دارد و درکُلُنی فرهنگ مقام می گزیند.صاحبان اندیشه آن را کالای فرهنگی دانسته و برآن و کوشندگانش که هنر و هنرمندنامیده می شوند، ارج می نهند. هنرمند دراثرنمایشی خود به مضامینی می پردازد که او را حساس کرده باشد و همچنین جمعیت پیرامونش را هم به چالش کشانده باشد.مضامینی که ازنگاه انسانی مثبت یا منفی هستند.همچون عشق،زندگی،مرگ،تولد،خیانت،سوتفاهم و...    

  مضمون نمایش- مونولوگ o+- استثماراست(Exploitation).محتوایی که جوامع کم بهره از امکان و توان فکری و مالی واستراتژی به آن گرفتارترند! کارل مارکس اولین و اثرگذارترین نظریه‌پرداز استثمار،آن را از نظر اخلاقی غیرعادلانه دانسته، اما تأکید بیشتر را معطوف به بی‌عدالتی اقتصادی می گذارد. بردگی نهایت درونمایه استثمار محسوب می شود و برده کَسی است که در این راه ،یا اجبار ادامه را دارد یا اعتراض.کلمه استعمارهم در لغت به معنی طلب آبادانی کردن،دراصطلاح امروزه دولتهای قوی به بهانه آبادی وعمران بقصد استفاده از منابع ثروت آنها است.وکلمه استثمارهم به معنی میوه چیدن ،کسی را بکارواداشتن و از حاصل رنج و زحمت او سود و بهره بردن است. هرچند که به لحاظ لغوی استثمار واستعمار با یکدیگر متفاوتنداما ظاهرا جوامع استعماری به نوعی استثمار هم می شوند. این امر نه فقط در یک جغرافیای سیاسی،بلکه در یک طایفه،یک خانواده و یا گروه دوستان هم رخ می دهد.

کاراکتر محوری نمایش از دلباختگی خود به دختری خبر می دهد که برای به دست آوردنش خود را هلاک شرایط محیطی و اجتماعی و اقتصادی می کند و در این مسیر بزرگترین سرمایه خود، یعنی جان را تباه می سازد.این تباهی به مدد بحران های اقتصادی و شرایط نا میمون زندگی او که جوانی ساده دل از توابع کجورمازندران است باسرنوشتی شوم و محتوم را به نمایش می گذارد که از فروخته شدن زمینهای کشاورزان وباغداران در شمال و بدل شدنشان به مردمانی خدمتگزار که به خوش نشین های کلانشهرها ویلا و سوئیت اجاره می دهندآغاز، ایضا چوب حراج به نفت خلیج فارس و عدم بهره مندی از مواهب آن برای ساکنینش،چنان که ابراهیم گلستان در فیلم مستندموج ومرجان وخارا می گوید: "وملک مروارید آرمیده و مرجان و ماهی سپرده به تقدیر را نصیبی نرسد جز این شیار کف آلود"را در خود دارد ،تا چپاول مشتریان توسط خرده فروشان کوچه و بازار که شخصیت عاشق نمایش صادقانه رو در رویشان می ایستد و بابتش هزینه می پردازد که بهای آن تَرد شدن است.

فاجعه به اینجا نیز ختم نمی گردد چرا که معشوق درکنار سایر استعمارگران قرار می گیرد و جوان عاشق را مشروط به شرطِ ثروت می کند.اما با کدام پشتوانه و تَتَمِه؟اینجاست که عاشق دست به حراج خون وجان خود زده به امید رضایت معشوق ،عضوحیاتی بدن خود - کلیه - را همچون تکه گوشتی بی ارزش آماده عرضه می کند.تکه گوشتی که در برایند مونولوگی از این نمایش معنایش عیان می شود:" گوشت خوب می رسه به پول خوب". که آن تکه را می توان به کالاشدگی جنسیت زنانه، مدیریت فاسدمدیران، فساد کارکنان ادارت و...نیز تعمیم داد که در این نمایش به آنها هم پرداخته شده است.

سخن کوتاه که نمایش - مونولوگ o+- قصه زمانه سرزمین چاک چاکی است که جوانانش در پی تعبیر آرزوها و آمال شان جان در کف می نهند و به هیچ بدل می شوندودرخلوتگاه مسلخ امید وآرزو ،گردن به طناب خلاص می سپارند. با چنین رویکردی ، تولید چنین نمایشی بی مناسبت نیست و قاطبه مخاطبینش ،که هریک می توانند از هر طبقه اجتماعی- دارا و ندار، مدیر و مسئول ،کاسب و عامی و... باشند را به فکر فرو برد.و همین امر مسئولیت وزین هنر نمایش است وآن ، ایجاد پرسش وکنکاش در ذهن تماشاگر خویش است.      

تک‌گویی یا مونولوگ یکی از انواع بیانی روایت در نمایش است که در آن شخصیت،خطابه یا داستان یا وصف و درددلی را به تنهایی، به خود یا تماشاگران، عرضه می‌کند.لذا کارگردان این نمایش نیزاز این شیوه بهره جسته و برآن تاکید ورزید و در کنار او جمعی از بازیگران که بیشتر در سایه اجرا بودند امکان تصور لحظات نمایشی را مهیا نمودند.اما این موضوع سئوالی را در ذهن من ایجاد می کند که چرا کارگردان از این شیوه استفاده کرده است؟تحلیل کارگردان برای استفاده از این روش که ظاهرا خودش هم بازیگر نقش اصلی بوده ،چه می توانسته باشد؟ نمایشنامه که امکان این را می داد که نقش ها با تنوع بیشتری از بازیگران به اجرا در آید تا توسط یک بازیگر!به عبارتی نمایش از مونولوگ به دیالوگ بدل می شدکه نشد.همین امر سبب گردید نمایش از کیفیت ارائه کمی نزول کند و فزون خواهی -کارگردان بازیگر- به همراه، بالا رفتن سطح فشارروانی و جسمی اجرای نقش، از اثربخشی نمایش بکاهد و تن بازیگر محوری چنان از عرق گرمای حاصل اجرا خیس شود که هرچند دقیقه، او را ناگزیربه پاک کردن سروصورت با آستین لباس طراحی شده کند!؟هرچند که برخی از ایده های کارگردان در طراحی لباس به نمایش کمک شایانی نمود ازآن جمله بلند بودن آستین همان لباس شخصیت نمایشی که بعد از هر تلاشی از مچش بیرون می آمد و او را مبدل به شخصی می کرد که آدمی وامانده است و دست از پا درازتر میدان را خالی می کندو به این ترتیب طنز تلخ انسان مستأصل و گروتسک نمایشی در آن مطلوب بود.      

بخش قابل توجه دیگری که این نمایش داشت موسیقی آن بود.هرچندکه هنوز من با حضور گروه موسیقی روی صحنه نمایش به توافق نرسیده ام و نمی دانم چرا عوامل موسیقی در روی صحنه نمایش هستند؟آیا آنها خود بخشی از بازیگران نمایش هستند و یا تنها مجری یک ملودی مشخص؟گروه موسیقی نمایش فوق در صحنه حضور دراماتیک نداشتند و لذا کارگردان می توانست آنان را در پشت صحنه جای دهد و یا اگر اصرار بر دیده شدن گروه توسط تماشاگران بود جایگاهی در بیرون از صحنه ،مثلاپایین تاج جلوی صحنه در نظر گرفته شودکه با توجه به شکل پروسنیومیprosceniumآن سالن امکان پذیر بود.چرا که در قاعده نمایش آمده است هر آنچه در صحنه نمایش قرار می گیرد باید کارکرد نمایشی داشته باشد و اِشغال آن فضا ،غیر نمایشی است.علاوه بر این همانطور که می دانیم برای ایجاد رابطه قوی تر مخاطب با نمایش و یا قطعات نمایشی ،آهنگساز ، قطعاتی را به صورت تم theme(خالص ترین بخش یک قطعه موسیقی است که می تواند از یک یا ترکیب چند موتیف بوجودبیاید. مثل تم پلنگ صورتی که برای همگان مثالی آشناست)طراحی می کند تا به تاثیرلحظه نمایشی کمک کند و اصولا در آهنگسازی برای نمایش ازساختن یک ملودی دلنشین یا تراژیک ویا اپیک، تنها برای پر کردن نمایش پرهیز می شود.زیرا که ما آمده ایم یک نمایش ببینیم ،نه صرفا یک اجرای موسیقی! موسیقی نمایش این توانمندی را دارد که شخصیتی خاص با خصوصیاتی ویژه را در ذهن مخاطب خود متبادر سازد. در نتیجه هر ساز، یک شخصیت مستقل را تصویر می‌کند که بیانگر کاراکتری خاص است. و به این دلیل می‌تواند بیان‌کننده رفتاری خاص باشد.   

چراغ صحنه تان همیشه پر فروغ.

بیست ونهم خردادماه هزار وچهارصدو دو




مطالب مرتبط

نگاهی به نمایش «زندانی خیابان دوم»

نگاهی به نمایش «زندانی خیابان دوم»

اَرَس آذریان؛ نیل ماروین سایمونNeil Marvin Simon  ۱۹۲۷ –۲۰۱۸ نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌ نویس آمریکایی از سرشناس‌ترین نمایشنامه ‌نویسان جهان و نویسنده نمایشنامه‌های - ...

|

گفت‌و‌گو با منتقد سی‌و‌‌پنجمین جشنواره تئاتر مازندران

مهدی روشن‌ضمیر: جای جوایز «کار اولی‌ها» در جشنواره‌های استانی خالی است
گفت‌و‌گو با منتقد سی‌و‌‌پنجمین جشنواره تئاتر مازندران

مهدی روشن‌ضمیر: جای جوایز «کار اولی‌ها» در جشنواره‌های استانی خالی است

مهدی روشن‌ضمیر، منتقد سی‌و‌‌پنجمین جشنواره تئاتر استان مازندران، خواستار آن شد که در جشنواره‌ها، بخشی مجزا برای نوآموزان و هنرمندانی که کار اولی هستند، در نظر گرفته شود.

|

نظرات کاربران (1)