گفت و گو با بازیگر نمایش
فریبا عباسی: «تنها خدا حق دارد بیدارم کند» محتوای عمیق زندگی است
فریبا عباسی بازیگر نمایش «تنها خدا حق دارد بیدارم کند» معتقد است در این روزگار سنگ و آهن و تلخی، دیدن این نمایش چیزی شبیه خنکای مشربهای است زیر تیغ آفتاب. نمایشی با محتوای عمیق زندگی، تجربهی درد و ترس از مرگ.
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در مازندران، فریبا عباسی متولد 1361 پدرش بازیگر تئاتر، آپاراتچی سینما و نوازندهی فلوت بود و زیباترین خاطرات دوران کودکیاش برمیگردد به روزهای تماشای فیلم از پنجرهی کوچک آپارتخانه و بعدترها گهگاه دیدن تمرین نمایشهای پدر و همکارانش. ده ساله بود که با نمایش «شب عید» به کارگردانی مسعود لشکری بهطورجدی پا به روی صحنه تئاتر گذاشت، آن زمان در کرمان زندگی میکرد و رتبهی بازیگری اول خردسال را در جشنوارهی استانی کرمان به دست آورد و تا امروز آهسته و پیوسته، کموزیاد اما مادام با تئاتر همخانه است . از ۱۸ سالگی بهصورت جدی به تئاتر پیوست و تاکنون حدود بیست سال از عمر تئاتریاش میگذرد، از ۲۵سالگی با آموزشوپرورش و مدارس بهعنوان مربی فنی سرود و نمایش در تعامل بوده و این همکاری سالها در کرمان و چندین سال است که در چالوس ادامه دارد و بارها گروههای دانشآموزیاش به جشنوارههای مختلف راه یافتند. در سالهای سکونت در کرمان با گروههای مختلف تئاتر ازجمله گروه آروین و آرش همکاری کرد و حاصل این همکاری بازی در نمایشهای : شب عید، تا عشق، خانه ، آتش خاموش، غریب آشنا، عشق به افق خورشید ، بچههای کارخانه ، یککاسه نذر ، ننهی دلاور، خواستگاری ، باران و البته چندین نمایش کوتاه مناسبتی بود. سال ۸۴ مقام دوم بازیگری زن را در جشنواره منطقهای هلالاحمر کرمان و در سال ۱۳۸۵ رتبه اول بازیگری زن در جشنواره سیرجان را به دست آورد. از سال ۱۳۹۴ با گروه آوا آشنا شد و با نمایش «امامزاده صالح» همکاریاش را با این گروه آغاز کرد. نمایش پلاک دور در سال 1397 دومین تجربهی همکاریاش با گروه هنری آوا و مسعود تیر بود، اما نمایشی که با آن در مازندران دیده شدم نقش کنیز در نمایش«خاطرهی مجلس سوخته یک زن» بود که مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت و با آن نمایش در آذرماه 1400 با گروه هنری آوا به جشنوارهی تئاتر استانی راه پیدا کرد. اردیبهشت 1401 بود که «حق القدم» را به کارگردانی مسعود تیر، بازی کرد و سپس با بازی در نمایش «تنها خدا حق دارد بیدارم کند» بازهم به همت مسعود تیر به سی و چهارمین جشنواره تئاتر استان گام نهاد.
فریبا عباسی بازیگر نمایش «تنها خدا حق دارد بیدارم کند» است که از ۱۲ اردیبهشت سال جاری در شهرستان چالوس اجرا میشود، از این رو با او گفتوگویی را انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
از نمایش «تنها خدا حق دارد بیدارم کند» و مضمون آن برای خوانندگان بگویید؟
«تنها خدا حق دارد بیدارم کند» نمایشی با محتوای عمیق زندگی و تجربه درد و ترس از مرگ است، بیاغراق بگویم ,در این روزگار سنگ و آهن و تلخی، دیدن این نمایش چیزی شبیه خنکای مشربهای است زیر تیغ آفتاب .نمایشی با محتوای عمیق زندگی، تجربهی درد و ترس از مرگ. همهی ما لااقل یکبار به مرگ ، بعدازآن یا چگونگی آن فکر کرده و بارها به خود لرزیدیم، در پی هزاران سؤال بیجواب آن دویدیم و شاید از پا افتادهایم. این نمایش به گمان من با زیباترین نمادها ، تصاویر و دیالوگها ، پاسخهایی شاعرانه و توامان عارفانه به مخاطب میدهد.
خودتان بهعنوان یک بازیگر ، تا چه حد با کاراکتر اسکار ارتباط برقرار کردید؟
روز اول که این نقش را خواندم با خودم گفتم، از آن سختهایی است که آسان مینماید و آسان میبینندش. میدانید چرا؟ ! چون فهمیدن یک روح متعالی ،یک سالک ، یک ناظر سراسر تسلیم، دشوار است. باید در برابر اسکار (شخصیت نمایش) مهربانی میشدم غضب کرده ، پیری کودکانه ، دردمندی آسوده و دهها تضاد دیگر. سخت بود و پر چالش.
معمولاً مخاطبان آثار فلسفی و با مضامین چیستی هستی ، بسیار سختگیر و ریزبین هستند، نظر مخاطبان پس از اجرا در جشنواره چه بود؟
بهترین پاسخ به این سؤال احساسی است که بعد از اجرا داشتم. وقتی روی صورتِ خیس از اشک و شوق تماشاگران لبخند دیدم احساس کردم در همخوانی غزلی شرکت کردهام که برای هرکس یک شاهبیت سروده و این برای من (بدون در نظر گرفتن رقابت و جشنواره) کافی بود.
شما در زمانی این نمایش را برای جشنواره بازی میکردید که بعضی تئاتر را در آن زمان تحریم کرده بودند، چه شد که با این نمایش به صحنه رفتید؟
شاید در باور کسی نگنجد،اما من ایمان دارم که هیچکدام از عوامل نمایش «تنها خدا حق دارد بیدارم کند» این نمایش را انتخاب نکردند، بلکه انتخاب شدند. و من انتخابشده بودم که رازهایی را با زبان نمایش به گوش عدهای برسانم که حتی نمیدانستم چند نفرند و چرا انتخابشدهاند که بشنوند؟ پس قهر و تحریم و دیگر چیزها در مقابل این مسئولیت ناچیز مینمود من ماندم تا دینم را ادا کنم.
با توجه به اینکه سال قبل اتفاقات خیلی خوبی برای بانوان در تئاتر رقم خورد، جایگاه زنان را در تئاتر مازندران در کجا میبینید؟
اینکه بانوان مازندران با تمام کملطفیهای مردم و مسئولین و جامعهی هنری همچنان استوار و پرتلاش در عرصه هنری حضور دارند قابلستایش است اما این چیزی از بیمهریهای جامعهی هنری بر آنها کم نمیکند، بهعنوانمثال شما جای خالی یک زن با نظرات دقیق و نگاه زنانه را در انجمن نمایش استان حس نمیکنید؟! من تا زمانی که بانوانمان نتوانند در تصمیمگیریها ،بهطور کلیدی دخیل باشند و بی نگاه جنسیتی آنجا که باید حضور داشته باشند موفقیتهایشان را کامل و کافی قلمداد نمیکنم
در دوره قبل انجمن ، یک بانو را عضو انجمن داشتیم و در این دوره نیز نماینده از بانوان را در هیئت مؤسس انجمن داریم ، وقتی خودشان چالش حضور را قبول نمیکنند، تقصیر بر گردن کیست؟
از شنیدن این خبر هم خوشحال شدم هم غمگین ، خوشحال که بانوان هستند و متأسف که فقط یک نفر هست. جا دارد به دو نکته اشارهکنم ، اول آنکه آنچه من در این سالها در خصوص حضور زنان در عرصه هنر دیدم و تجربه کردم بیمهری و کملطفی بوده ، در همایشها و جلسات ، فستیوالها ، هیئت نظارت و…جز عدهی معدود ، بانویی حضور نداشته. پس جای گله نمیماند که چرا زنان نیستند ؟ خواسته نشد که باشند .آیا دعوت شدند و نیامدند؟ آیا پیشنهاد داده شد و رد کردند؟
دومین نکته اینکه افراد زیادی هستند که یدککش نام هنرمندند اما آیا بهواقع همگی استحقاق این القاب پرطمطراق را دارند؟
سخن آخر ؟
اگر هدفمان اعتلای هنر مازندران و نشان دادن فرزانگی و فرهنگ ناب دیار مازندران نه به ایران که فراتر از آن به جهان است، باید بدون در نظر گرفتن روابط و نگرشهای شخصی ، بدون نگاه جنسیتی ، کسانی که دغدغهی هنر دارند ، پایکار باشند. ارتقا هنر فقط به دست هنرمند دلسوز اتفاق میفتد و لا غیر.