در حال بارگذاری ...
...

گفت و گو با سحر محسنی کیاسری هنرمند ساروی

بدون یه قطره آب وسط بیابون رها شدیم و داریم میجنگیم برای زنده موندن

گفت و گو با سحر محسنی کیاسری هنرمند ساروی

بدون یه قطره آب وسط بیابون رها شدیم و داریم میجنگیم برای زنده موندن

سحر محسنی کیاسری گفت : شبیه زخم خورده هایی شدیم که بدون یه قطره آب وسط بیابون رها شدیم و داریم میجنگیم برای زنده موندن و میترسم از اون‌روز که برگردیم و توان موندن نداشته باشیم . میترسم از اون روز که برگردیم به عقب و ببینیم توی این مبارزه باختیم و از اون سپاه پر تب و تاب فقط چند نفر باقی موندن بدون یار

سحر محسنی کیاسری هنرمند ساروی  با خبرنگار ایران تئاتر در مازندران به گفت و گوی نشست در ادامه گفتن و گو او را با روابط عمومی انجمن هنرهای نمایشی مازندران در ادامه می‌خوانید: 

کلام آخر :

 حرف آخر رو اجازه بدید همون اول حرفام بگم که حال ما بدون تاتر خوب نیست . 

خودتان را معرفی کنید ؟ 

سحر محسنی کیاسری متولد ۳۱ فروردین ۱۳۷۰ 

چگونه با هنر نمایش آشنا شدید و از چه سالی اولین نمایشی که بازی کردید؟ 

من خوب یادمه از چه سالی تاتر رو شروع کردم اما یادم نمیاد از کی و کجا عاشقونه تاتر رو دنبال کردم چون  در خانواده ای هنری و هنر دوست بزرگ شدم و از کودکی در کنار نقاشی و طراحی در سبک های مختلف ، طراحی لباس و طراحی فضا رو دنبال کردم و در نهایت سال ۱۳۸۹ موفق شدم به علاقه همیشگیم نزدیک تر شم و اولین بار پا به تمرین های تاتر گذاشتم . اولین بار خدا بهم هیجان پشت صحنه رو هدیه داد و شاید همین باعث شد تا امروز هیچوقت بازیگری رو به طراحی صحنه و فضا و کارگردانی ترجیح ندادم و همیشه توی این دوراهی مسیر مشخص طراحی رو انتخاب کردم و شاید علاقم به کارگردانی برای همین حس متفاوت خلق کردن باشه اولین باری که خودم رو روی صحنه و در مقابل نفس های گرم مخاطب دیدم یادمه همیشه از خالق اون اثر ممنون بودم به خاطر باران ، نویسنده و کارگردان حمید ناطقی  و همین جا و همین لحظه هم بابت اون لحظات اول از خدا و بعد از خالق اون اثر سپاسگزارم . 

چه نمایش های به عنوان بازیگر و کارگردان حضور داشتید؟

به خاطر باران ، پرسه های موازی ، منم باید برم ، انتخاب ، مجلس نامه آرش ،خرده جنایت‌های زناشویی و اژدهاک و .... چندتا از نمایش های پیشین من هستن  از اولین تجربه کارگردانی من و دریافت جوایز کارگرانی و موسیقی و بازیگری در بیستمین جشنواره ملی فتح خرمشهر تا امروز که با نمایشنامه های اختن و حضور در جشنواره استانی بچه های مسجد و دریافت تقدیر بازیگری و کارگردانی و نمایشنامه مجلس نامه آرش و دریافت اول موسیقی و تقدیر کارگردانی در جشنواره ملی تیرنگ و نمایشنامه ناخوانده و حضور در بیست و دومین جشنواره ملی فتح خرمشهر تنها سه سال گذشته همیشه خدارو بابت این سالها شاکرم 

حال و هوای این روزهای تئاتر ؟

امیدوارم بهم توان ادامه دادن بده که اگه بخوام از حال و هوای این روزای تاتر بگم باید از ته دل داد بزنم و گریه کنم درست مثل زمانی که آغوش پدرم رو از دست دادم و هر روز منتظر برگشتنش نشستم. انتظار برگشتن اون لحظات داره عمرمو کوتاه تر میکنه.... نمی‌دونم این انتظار کی قراره تموم بشه اما اینو میدونم توان جنگیدن نمونده برامون . شبیه زخم خورده هایی شدیم که بدون یه قطره آب وسط بیابون رها شدیم و داریم میجنگیم برای زنده موندن و میترسم از اون‌روز که برگردیم و توان موندن نداشته باشیم . میترسم از اون روز که برگردیم به عقب و ببینیم توی این مبارزه باختیم و از اون سپاه پر تب و تاب فقط چند نفر باقی موندن بدون یار . سوالی نیست که بخوام جواب بدم اما

دوست دارم یه سوال از شما بپرسم ؟ 
توی این همه سال ما چی داشتیم که توی این یه سال نداشتنش برامون عجیب بوده باشه جز گرمی نگاه مخاطب ؟ ما توی بیابون سبز شدیم فقط بین و ما و مخاطبمون فاصله رو کم کنید تا دوباره جوونه بزنیم .