افشین رشیدی:
اجرای «اسبهای پشت پنجره» رضایتبخش بود
نمایش «اسبهای پشت پنجره» نوشته «ماتئی ویسنییک» با کارگردانی «افشین رشیدی» از ۴ تا ۱۴ اسفند در بلک باکس ساری روی صحنه رفت.
به گزارش تئاتر مازندران، «اسب های شت پنجره» با بازی سیده فاطمه سجادی، سید ابراهیم اطهری، علی محسنی، مهدی صفایی، رویا افضلی، علی محسنی، مریم شکوهی و افشین رشیدی اجرا شد. رحیم حاجیتبار(طراح صحنه و دکور)، سعید سنبلیان(آهنگساز)، محمدبهاری(نوازنده گیتار)، آرمین حسنپور(منشی صحنه)، حجت مسلمی(مدیرصحنه) و سحر مهرانفر(چهرهپرداز) و زهرا امیری و میلاد مسعودی(عوامل پشت صحنه) این نمایش بودند. به بهانه اجرای «اسبهای پشت پنجره» در ساری با افشین رشیدی درباره دلایل انتخاب این نمایشنامه، کارگردانی، واکنشها و برخی مسائل دیگر مرتبط با این اجرا به گفتوگو نشستیم:
*چه شد که سراغ یک نمایشنامه ضد جنگ رفتید؟
هر روز در خبرها میبینیم که انگار قرار است در یک گوشه از دنیا جنگی آغاز شود. با وجود این که جهان دو بار از اثر جنگهای همهجانبه بخش زیادی از حیثیت اخلاقی و انسانی خود را از دست داد و کشتار زیادی روی دست مردم ماند، گویا قرار نیست قدرتهای بزرگ دست از شانتاژ ذهنی و روحی و روانی ملتها بردارند. برای همین هیچ وقت خطر جنگ دور نیست. حتی یک کشور بیطرف مانند ایران از جنگ جهانی آسیب دید. بنابراین باید خطرات ناشی از جنگ را به مردم گوشزد کرد که چه پیامدهایی دارد.
وقتی درباره جنگ اثری روی صحنه میآید به این خاطر نیست که قرار است مردم را از جنگ بترساند. جنگ گاهی حتی اجتنابناپذیر و حضور در آن به ویژه در بخش دفاع از کیان ملی و حفظ آب و خاک مقدس است. وقتی هنرمندان در این وادی کار میکنند در واقع میخواهند به مردم پیامدهایی که ممکن است جنگ برایشان رقم بزند بیشتر اطلاعات بدهند و هشیارشان کنند. دیدن عوارض اجتماعی و خانوادگی ناشی از جنگ چند وجهی است، ولی بهترین پیام و هدفاش این است که به ملتها بگوییم سعی کنند جنگیدن آخرین گزینه و تنها راه چاره برای رسیدن به هدف باشد، نه نخستین و آسانترین گزینه. پیام این نمایش یک پیام جهانی است. به همین دلیل شخصیتهای نمایش فقط در یک صحنه نام دارند و در بقیه نمایش با نام عام مانند پدر، مادر، دختر، همسر و شوهر عنوان میشوند. هرچند که در کشور ما مدل جنگ، انگیزه و اهداف آن فرق داشت، اما آسیبهای آن مشابه سایر جنگها بود. جنگ انگیزهشناسی نمیکند و آسیب خودش را در پی دارد.
*نمایشنامههای دیگری هم در این حوزه وجود داشت که به آسیبهای جنگ به ویژه بر زنان بپردازد. حتی ویسنییک نیز نمایشنامه «پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی» را دارد. چرا «اسبهای پشت پنجره» را انتخاب کردید؟
دلیل نخست این بود که این کار نسبت به سایر آثار ویسنییک کمتر در ایران اجرا شد و همین برای من یک انگیزه بود. دوم این که در هر صحنه همیشه دو بازیگر اصلی دارد. ایدهپردازی برای کارگردانی و بازیگردانی برای صحنههایی که دو بازیگر دارد بهتر است و کارگردان قدرت مانور بیشتری دارد. از دلایل دیگر که سراغ این اثر رفتم طنز تلخ موجود در آن است که نسبت به آثار دیگر ویسنییک بیشتر است. تلخی متن بر طنز آن سوار است و همین باعث میشود مخاطب حتی در صحنههای کمیک نیز کم بخندد.
*انتظار خودتان از نمایش به عنوان کارگردان برآورده شد؟
از نظر کیفی مطمئن هستیم که هر شب بهتر از شب قبل ظاهر شدیم. هر شب کارمان را پس از اجرا بررسی کردیم و بعد از آن نقاط ضعف را پوشش دادیم. در این که هر شب بهتر از شب قبل بودیم تردید نداریم. اما یکی از کارهایی که در شهرستانها انجام نمیشود نظرسنجی رسانهها از مخاطبان است. از واکنشهای مخاطبان و استقبالشان دریافتیم که عمده مخاطبان از نمایش رضایت دارند. در سالن بلکباکس کوچکترین حرکت تماشاگر روی نمایش تأثیر میگذارد. در تمام این شبها پیش نیامد که خستگی مخاطبان را احساس کنیم. تمام 70 دقیقه را ماندند و نمایش را دیدند. در تمام شبها نظم و تمرکز مخاطبان بر تماشای نمایش کاملا مشهود بود.
*فاصله «افشین رشیدی» کارگردان این نمایش با «افشین رشیدی» آثار پیشین چقدر است؟
آغاز کارگردانیام سال 1378 با روی صحنه بردن «اژدهاک» از استاد بیضایی بود و مدتی بعد «ماه زدگان» را اجرا کردم. این دو اثر خیلی مورد توجه قرار گرفت و باعث شد متفاوتتر شناخته شوم؛ همیشه در نگاه مخاطب با آن دو اثر ارزیابی شدم. پس از آن هم کار کردم و نمایشهای مختلفی روی صحنه بردم، اما احساس میکنم در «اسبهای پشت پنجره» به کارگردانی آن زمان پهلو زدم و البته به مراتب کمی پیشرفت کردم. همیشه احساس میکردم بازیگردان هستم تا کارگردان؛ اما در این اثر رضایت بیشتری از کارگردانیام دارم.
*در نمایشی که روی صحنه رفت ایدهها و اندیشههای کارگردان چقدر دخیل بود؟
ترجمه این نمایشنامه توسط «تینوش نظمجو» بسیار روان و همه فهمگراست. اصطلاحهای خاصی در این اثر هست که با فرهنگ و هویت ملتها میخواند. همه گفتوگوهای این نمایشنامه در هر نقطه از این دنیا میتواند رخ دهد. بنابراین متن دشواری و پیچیدگی ادبی ندارد و قابل فهم است. دیالوگها به همه جوامع نزدیک است. کارگردان فقط در این اثر باید به سراغ جذابیتهای بصری در صحنه، دکور، لباس و خلاقیتهای ابداعی باشد. نیازی ندارد که زیاد در این اثر مانور دهد. متن به اندازه کافی گویاست و کارگردان باید با زرق و برقهای لازم در این اثر و شناسایی مکاتب اجرا نمایش را روی صحنه ببرد. این نمایشنامه در عین حال که یک اثر رئالیستی است، در درون نوعی عبثنمایی درباره جنگ دارد که کار را به ابزورد نزدیک میکند. نوعی اکسپریونیسم در کار وجود دارد که بیشتر به درونیت انسانها میپردازد. در کارگردانی چنین اثری نمیتوانی رئالیستی با مردم مواجه شوی و باید به سمت فراواقعیت بروی. گاهی نمایش به سوررئالیستی نزدیک میشود؛ چون اغراق کردن روی برخی مفاهیم در این نمایشنامه وجود دارد. برای همین نمیتوانستیم خیلی رئالیستی کار را ببندم.
*«اسبهای پشت پنجره» نخستین نمایشی بود که در بلک باکس ساری روی صحنه رفت. شکل سالن چقدر بر اجرا و کارگردانی تأثیر گذاشت؟
هر چند اجرا در بلک باکس برای ما غیر قابل پیشبینی بود، اما بهتر شد که آنجا به روی صحنه رفتیم. اسفند ماه به برای اجرا زمان مناسبی نیست. مردم دنبال گرفتاریها و خرید و خانهتکانیها هستند و حوصله و بودجه کافی برای دیدن نمایش، آن هم نمایش غیرکمدی یا غیرمرتبط با ژانر کودک را ندارند. اما با گروه به این نتیجه رسیدیم که همین طرف سال کار را ببندیم. از طرفی در بلک باکس مجبور شدیم میزانسنها را خیلی سریع سهوجهی کنیم. با توجه به نوع چینش دکور و ابزار صحنه توانستیم حرکات بازیگران را عمقیتر کنیم؛ لذا محل نشستن تماشاگران را تا صد نفر محدود کردیم. فقط یک شب با 20 تماشاگر و مابقی اجراها بین 60 تا صد نفر تماشاگر داشتیم. اگر با این تعداد تماشاگر در سالن آمفیتئاتر 300 نفره روی صحنه میرفتیم خالی بودن سالن خیلی به چشم میخورد و ممکن بود به روحیه بازیگران لطمه بزند. از این بابت خیلی برایمان خوب شد که به بلکباکس رفتیم. اجرا در بلک باکس به این دلیل فنیتر و عمیقتر شد که بازیگران و تماشاگران فاصلهای کمتر از یک یا دو متر با یکدیگر دارند. تنظیم صدا و حرکت بازیگران در این سالن اگر به دقت صورت نگیرد هر اجرایی را با شکست مواجه میکند، اما اگر تعریف از خود نباشد هیچ تماشاگری ناراضی بلکباکس را ترک نکرد.
*کیفیت بلکباکس چطور بود؟
هنوز ضعفهایی دارد که باید برطرف شود تا گروههای بعدی دچار اشکالات نشوند. از نظر امکانات نوری ضعیف است که گویا قرار است در فاز دوم باید به آن بپردازند. صدای سوییچ کردن نور به طور دائم در صحنه شنیده میشود کهتمرکز مخاطب و بازیگر را به هم میزند. سکوهای تماشاگران تکیهگاه ندارد و نشستن برای مخاطبان بسیار دشوار است. اگر در سالن چهارسو تهران سکوها به همین شکل است، باید این را هم در نظر داشت که در چهارسو معمولا مخاطبان حرفهای تئاتر حضور مییابند. اما در شهرستان با مخاطبانی از همه اقشار مواجه هستیم که حتی شاید نخستین بار باشد که تئاتر میبینند. برای این افراد نشستن مدام در یک وضعیت سخت است.
*مسئولان چقدر از تماشای نمایش استقبال کردند؟
ابتدا از حمایتهای اداره کل فرهنگ و ارشاد استان برای اجرای این نمایش صمیمانه سپاسگزاری میکنم. همینطور از شهرداری ساری که سعی میکند پشتوانه هنرمندان باشد و از مردم که حتی اگر کم، بلیط خریدند. اما در مورد حضور مسئولان، ما تقریبا به تمام مراکز آموزشی و پرورشی و بسیاری از مسئولان دعوتنامه دادیم تا تئاتر ببینند؛ اما نیامدند. البته این امر متأسفانه عادی است. تقریبا هیچ نمایندهای در مازندران طی سال جاری به دیدن نمایش همکاران ما نرفت. یک نکته مهم نیز وجود دارد؛ فکر میکنم وقت آن رسیده که این پرسش را مطرح کنیم که چرا کارکنان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تئاتر نمیبینند؟ آیا واقعا از فعالیتهای تئاتری خوششان نمیآید؟ عمداً به کسانی دعوتنامه دادیم که ادعای فرهنگی دارند، اما آنها را ندیدیم. فقط چند تن از اعضای شورای شهر و رئیس کمیسیون فرهنگی شورا در یکی از شبها چند دقیقهای آمدند و رفتند که همان رفت و آمدشان به خاطر حرف زدنهای مستمر نظم سالن را به هم ریخت. برای ما فرقی ندارد، اما چیزی که میماند شعارهایی است که میشنویم.
گفت و گو: اشکان جهانآرای