سید حسین شیداییفر:
زبان مازندرانی در ترجمه نمایشنامه های خارجی قابلیت خوبی دارد
برای نخستین بار در استان سید حسین شیداییفر ماه گذشته نمایشنامه خارجی «شیطان در تابستان» را به زبان مازندرانی ترجمه کرد و روی صحنه برد.
به گزارش تئاتر مازندران، نمایش «شیطان در تابستان» به نویسندگی «میشل فور» و با کارگردانی «سید حسین شیداییفر» از 15 تا 25 دی در سالن آمفیتئاتر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران روی صحنه رفت و استقبال بسیاری خوبی هم از آن شد. الیاس رسولی، مریم آقاجانی و ماهور شیداییفر هنرپیشگان این نمایش بودند که با همراهی مهرناز مشرفی(طراح صحنه و گریم)، ناهید رادخواه(طراح لباس) و مازیار شیداییفر(طراح فرم) آن را روی صحنه بردند.
«شیطان در تابستان» کارگردانی شده توسط سید حسین شیداییفر صرفنظر همه نکات مرتبط با نمایشنامه اصلی و ترجمه فارسی آن، یک تفاوت ویژه و عمده هم داشت؛ آن هم اینکه شیداییفر نمایشنامه را به زبان مازندرانی ترجمه کرد.
در واقع «شیطان در تابستان» اجرا شده در ساری، بازگردان این نمایشنامه به زبان مازندرانی بود. همین ویژگی بهانهای شد تا با این هنرمند تئاتر استان پس از پایان اجرا به گفتوگو بنشینیم:
*شما کار پردردسری انجام دادید. نمایشنامه میشل فور را به مازندرانی ترجمه کردید و روی صحنه بردید. چرا چنین تصمیمی گرفتید؟
متأسفانه این کارها تا حدودی خطرناک هستند. وقتی زبان مازندرانی را برای نمایش انتخاب میکنید، تعصبهایی که روی زبان بومی وجود دارد، باعث میشود ریسک بزرگی کنید. دیگر اینکه همه مازندرانیها به این زبان صحبت نمیکنند. بنابراین احتمال اینکه بخشی از مخاطبان را از دست بدهم و تماشاگرانم خاص شوند وجود داشت. اما سعی کردیم ترفندی را به کار ببریم و برخی از واژهها را توسط یکی از شخصیتها به گونهای بیان کنیم تا افرادی که به زبان مازندرانی تسل ندارند هم داستان نمایش را درک کنند. البته این اشکال وجود داشت بعضی از شوخیها و طنزهایی که در زبان مازندرانی شیرین است و برای مازندرانیها بیان شیرینی دارد را از دست میدادیم. هرچند که خود زبان این نمایش زیباست. سعی کردیم این خلاء را با حرکاتی در نمایش پر کنیم.
*بدون تعارف وارد لحن و لهجه شدید یا زبان را انتخاب کردید؟
دقیقا زبان مازندرانی را به کار بردیم. چون کارم طنز بود و روی خط باریکی حرکت میکنم. وقتی نمایش طنز را در دست میگیریم با هجو و هزل تفاوت دارد. حتی سیاهبازی که آن هم طنز است، اما مستقیمگویی دارد. طنز زبان خاصی است که مستقیمگویی ندارد؛ ایما و اشاره و نماد است. ما وقتی زبان طنز را برای نمایش انتخاب میکنیم باید دقت کنیم که از مسیر خارج نشویم و به سمتی نیفتیم. با اینکه زبان مازندرانی را برای نمایش انتخاب کردم، اما اولویتم زبان مازندرانی است.
*بسیاری از منظومهها در استان به زبان مازندرانی وجود داشت. اما شما نمایشنامهای خارجی که به فارسی ترجمه شده را به مازندرانی ترجمه کردید. چرا خودتان را به دردسر انداختید؟
بیشتر دوست داشتم ویژگیهای زبان و قابلیتهایی که دارد را نشان دهم. فکر کنم نخستین بار است که یک نمایشنامه خارجی به زبان مازندرانی ترجمه و اجرا میشود. خطراتی داشت، اما قابلیتهای زیادی هم داشت. مخاطبان مازندرانی ما دوست دارند که با زبان خودمان آثار هنری با کیفیت داشته باشیم. در فعالیتهای هنری و اقتصادیام بارها با واکنش مثبت اطرافیانم نسبت به برنامههایی که با زبان مازندرانی تولید میشوند بودم.
وقتی این کار را آغاز کردم با توجه به قابلیتهای زبان مازندرانی دیدم این نمایش میتواند به زبان مازندرانی ارا شود. بعضی از نمایشها نمیتوانند قابلیتهای زبان مازندرانی را برجسته کنند.
*فکر نمیکنید این ایده ممکن بود در تراژدی یا گونههای دیگر موفقتر بود؟
آنها شرایط خودش را دارد. اما در کمدی این که بتوانی مخاطب را راضی کنی دشوار است. شاید در استانهای آذری زبان که همه به یک زبان صحبت میکنند کار سادهتر است. ولی ما خیلی حساسیت داریم روی زبان خودمان که در اجرا به لودگی کشیده نشود.
*در بسیاری از جُنگها، نمایشوارههایی دارند که به لودگی کشیده میشود. این پیشینه وجود دارد. اما شما از یک متن منسجم و کمدی وارد شدید. این تعلق نسبت به کمدی از کجا ریشه دارد؟
هر هنرمندی قصد دارد تغییری در جامعه ایجاد کند. یک هنرمند منتقد جامعه خودش است و فضای طنز اساسا فضای نقد است. وقتی میخواهی نقد کنی زبان طنز بهترین زبان است. در کار کمدی بداههگویی هم وجود دارد. بازیگران و گروه بسیار خوبی برای این نمایش داشتم. بازیگر زن بداههگوی خوبی بود. اما میدیدم از غالب خارج میشود. برای همین در تمرینها از او میخواستم که بعضی جملات را نگوید و در خط خودمان بمانیم.
*بازخورد چطور بود؟
یازده شب عالی داشتیم. غافلگیر شدیم. فکر میکردم تماشاگران خاص و کم باشند. اما نمایش خیلی زود مخاطب خودش را پیدا کرد. 6 شب سالن کاملا پر شد. خوشحال شدیم در فضایی که مردم سخت میخندند، توانستیم چنین نمایشی را برای آنها اجرا کنیم که استقبال کنند.
در این استقبال قطعا حمایت رسانهها به ویژه صدا و سیما اثرگذار بود. خواهش میکنم که فرهنگ تماشای نمایش، رفتن به نگارخانه و حضور در کنسرت را خانوادهها جدی بگیرند. اگر مقوله هنر را از دست بدهیم، ظرافت، مهربانی و دلسوزی را از دست میدهیم و جامعه خوبی نخواهیم داشت.