در حال بارگذاری ...
تقی اسفندیار، کارگردان تئاتر:

درام و شعر در آثار نیما ارتباطی دوسویه دارند

امروز ۲۱ آبان، زادروز پدر شعر نو و معمار ادبیات نوین ایران «نیما یوشیج» است. نیما ۱۲۰ سال پیش در چنین روزی چشم به جهان گشود و حدود ۳ دهه بعد جریانی را آغاز کرد که تحولی بزرگ در فرهنگ و هنر ایران ایجاد کرد.

نیما با نوگرایی خود، برای همه اهالی فرهنگ و هنر که مایل به ورود به دنیای مدرن و گسترده‌تر کردن فعالیت‌های‌شان بودند راه را هموار کرد. بسیاری از نیماپژوهان بر این باورند که نیما به همین دلیل به تنهایی یک جریان بزرگ فرهنگی و هنری را در ایران به راه انداخت که هنوز هم این جریان ادامه دارد.

وقتی به حوزه فعالیت‌های نیما نیز نگاه کنیم خواهیم دید که خود او نیز صرفا به شعر بسنده نکرده و در شاخه‌های دیگر هنری و فعالیت های فرهنگی مانند ترجمه و تئاتر نیز دستی بر آتش دارد و آثاری از خود به جای گذاشته است. نیما نمایشنامه‌ نیز نوشت و در حوزه داستان کودک و نوجوان نیز آثاری از خود به جای گذاشت که از نگاه بسیاری از فعالان حوزه تئاتر قابلیت تبدیل شدن به نمایشنامه را دارند. تقی اسفندیار یکی از کارگردانان تئاتر است که نگاه ویژه‌ای بر آثار نیما دارد. با او که آثاری از نیما را نیز روی صحنه برده، درباره ویژگی های نمایشی آثار و اشعار نیما به گفت و گو نشستیم:

آقای اسفندیار، در آثار داستانی و نمایشی نیما هم می‌توان نیمای نوگرا و جریان‌ساز را یافت یا با نیمای دیگری مواجه هستیم؟

فعالیت نیما در حوزه نمایشنامه‌نویسی در دوره‌ای که زندگی می‌کرد و آغاز این فعالیت فرهنگی مدرن در ایران هم از نوگرایی‌های نیما است. معتقدم حتی اگر به مفاهیم موجود در متون نمایشی و داستان‌های نیما کاری نداشته باشیم، کاری که نیما در نمایشنامه‌نویسی آغاز می‌کند یک امر نو در ایران است.

به عبارتی نیمای شعر با نیمای ادبیات داستانی و نمایشی کاملا هماهنگ است.

معتقدم اشعار و داستان‌های نیما برای تبدیل شدن به نمایشنامه بسیار مناسب هستند. چون نیما خودش نمایشنامه‌نویس است و نمایشنامه را به خوبی می‌شناسد. بسیاری از اشعار نیما از زاویه ادبیات نمایشی نوشته شده‌اند. شعرهای «قصه رنگ پریده خون سرد»، «عقاب خودسر» و «آی آدم‌ها» از موقعیت‌های نمایشی بالقوه‌ای برخوردارند. علاوه بر این،‌ نیما داستان‌های کودک و نوجوان نوشته که دارای نقطه عطف‌های نمایشی هستند. این تاثیر متفاوت نمایشی و شاعرانگی بر آثار نیما اثری دوسویه گذاشته که سبب می‌شود هم در شعرش فضای نمایشنامه‌ای دیده شود و هم نمایشنامه‌های او شاعرانه باشد. چون نیما درام را می‌شناسد، داستان را بلد است و حتی درام را در شعرهایش جاری می‌کند. خیلی از شعرهای نیما یک موقعیت کاملاً نمایشی با کشش‌ها و موقعیت‌های منحصربه‌فرد نمایشی دارند.

ممکن نیست که این موارد اتفاقی باشند؟

به نظرم این فرآیند اتفاقی نبود. حتما یک مدیریت آگاهانه در آفرینش این آثار وجود دارد. نیما کار عظیمی در شعر می‌کند و دیالوگ به وجود می‌آورد. این یعنی نیما می‌داند که دارد چه می‌کند و در این کار هم از عناصر نمایشی بهره می‌گیرد. به همین دلیل است که معتقدم یکی از موارد نوگرایی نیما آوردن درام نمایشی در اشعارش است. آگاهانه می‌داند که باید این کار را هم انجام دهد. به همین دلیل اشعار او تصویر زیادی دارند. نیما نه تنها می‌خواهد شعرهایش جذاب‌تر باشند، بلکه می‌خواهد نوگرایی هم کند. یکی از کارهای مهم نیما آوردن درام و موقعیت نمایشی در شعر است. در نامه‌های نیما هم می‌توانیم این مسأله را بیابیم که چقدر تئاتر را می‌شناسد و در زمینه تئاتر مطالعه کرده است. او این مطالعات را مدیریت کرده و در اشعارش به کار برد. دقت که می‌کنیم می‌بینیم نیما در این نوگرایی از بیان نمایشی استفاده نمی‌کند، بلکه از موقعیت‌های نمایشی و درام در شعر بهره گرفته و معتقد است که برقراری ارتباط با مخاطب صرفاً از طریق کلام نباید اتفاق بیفتد.

ولی پیش از نیما هم در ادبیات کلاسیک ایران آثاری داشتیم که جنبه‌های نمایشی داشته باشند. آثاری مانند کلیله و دمنه یا حکایات سعدی و مولوی چنین شرایطی داشتند. می‌توان گفت که نیما متأثر از این آثار چنین اقدامی را انجام داد؟

این که نیما با نمایشنامه مدرن و نگاه نو آشنا بوده و توانسته این کار را در شعرهای خودش جاری کند، با این‌که ببینیم ادبیات کلاسیک ما قابلیت تبدیل شدن به نمایش را دارند متفاوت است. آثار عبید زاکانی می‌تواند نمایش شود، اما فعلا یک قصه است. موقعیت نمایشی این است که یک قهرمان داشته باشیم تا قصه را به سمت خیر و شر پیش ببرد. این‌که قهرمانی وجود داشته باشد مهم است. اینجا شخصیت‌پردازی مساله است و شعرهای نیما شخصیت‌پردازی می‌کنند.

در شعر «کار شب پا نه هنوز است تمام» یک قهرمان داریم که میان بیدار ماندن و جلوگیری از حضور خوک‌ها در آیش و رها کردن کارش و رسیدگی به مشکلات خانواده درگیر است. یعنی میان انجام کار شخصی و اجتماعی جدال دارد. این موقعیت نمایشی است. یعنی در اثر یک قهرمان داریم که کنش نمایشی دارد. ادبیات کلاسیک ما قصه‌هایی دارند که قهرمان ندارند، اما می‌توانیم آن‌ها را به نمایشنامه تبدیل کنیم.

 در نمایشنامه‌نویسی اروپا هم بیشتر به شخصیت‌پردازی می‌پردازند. از عصر یونان تا رنسانس در ادبیات نمایشی مسأله قصه بود، نه شخصیت. اما از عصر رنسانس به بعد شخصیت اولویت می‌گیرد. نیما نمایشنامه مدرن را می‌شناسد و آثار مولیر و شکسپیر را خوانده است. او تحت تاثیر این آثار روی نمایشنامه نوشتن فکر می‌کند و بعد موقعیت نمایشی را در شعر جاری می‌کند.

عناصر بومی در آثار نیما حضور پررنگی دارند. حتی در موقعیت‌های نمایشی آثار او نیز دیده می‌شود که عناصر بومی را وارد کرده است. مثلا در شعر «کار شب پا نه هنوز است تمام» به شغلی بومی و فعالیت «شوپه» در زمین‌های کشاورزی مازندران اشاره دارد. این تکیه به سنت و بوم را در آثار نیمایی که رفتاری مدرن دارد چطور باید تحلیل کرد؟

این بومی‌گرایی را می‌توان از زوایای مختلف دید. مثا این‌که آیا هدف نیما صرفاً پاسداشت فرهنگ بومی است؟ به نظرم این‌طور نبود. موضوع کار نیما پرداختن به امر فردیت انسانی است. این فردیت می‌تواند ویژگی‌های روانی ما یا ویژگی‌های اجتماعی باشد. اجتماع هم می‌تواند نشانه‌های فردی ما باشد. این‌که نیما از کهن‌الگوهای مازندران یا حتی گیلان استفاده می‌کند به دلیل پرداختن به امر فردی است. این فردیت را می‌بیند که در فرهنگ او حل شده و سپس ممتازش می‌کند.

نیما هر چیزی که در آن یک شاخصه ممتاز نهفته باشد را جدا کرده و به آن پرداخته است. به نظرم وقتی او به زبان مازندرانی شعر می‌گوید هدف اصلی‌اش حفظ زبان نیست. بلکه می‌خواهد در حوزه شعر و ادبیات از این فردیت زبانی بهره بگیرد تا مفاهیم فردی خودش را مطرح کند. او می‌داند که ما از جامعه و فرهنگ جدا نیستیم و هر چقدر به فردیت بپردازیم به فرهنگ اجتماعی پرداخته‌ایم. این دو موضوع جدا نیستند. اگر فرد را قوی کنیم جامعه قوی می‌شود.

این فلسفه و اندیشه را در آثار داستانی و نمایشی خود هم به کار گرفت؟

بله. پرداختن نیما به ادبیات کودکان و نوجوانان فقط آزمون و خطا در یک ژانر ادبی نیست. برای نیما این مساله از این لحاظ مهم است که کودکان و نوجوانان آینده را می‌سازند. آن‌ها هستند که زبان تازه او را درک می‌کنند و به همین دلیل چنین آثاری را باقی می‌گذارد. در نامه‌های خود هم می‌گوید «آن کس که قرار است نامه‌های من را بخواند هنوز به دنیا نیامده» یا «جوانی را می‌بینم که در گوشه اتاقش شعرهای من را می‌خواند.»

 ما بن‌مایه «توکایی در قفس» را در قصه‌های مولوی یا در آثار سهروردی می‌بینیم. اما همه آن‌ها پیشنهاد دیگری دارند و نیما پیشنهاد جدیدتری به انسان حاضر در دنیای مدرن ارائه می‌دهد که باعث می‌شود «توکایی در قفس» نوشته شود.

گفت وگو: اشکان جهان‌آرای




نظرات کاربران